نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، روی جنبه های انسانگرایی مارکسیستی با افزودن عوامل روانشناسی اجتماعی تاکید می کند.جغرافیای انتقادی، با تاثیر پذیری از نظریه انتقادی، تخریب محیط طبیعی و زندگی پر درد و رنج انسانی را حاصل سرمایه داری مدرن و گردش مداری سرمایه تمی داند که با سلطه تکنولوژی، راه تاراج بی امان طبیعت و منابع طبیعی را در پیش گرفته است. از دیدگاه جغرافیای انتقادی، استثمار طبیعت، زمینه استثمار...

نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، روی جنبه های انسانگرایی مارکسیستی با افزودن عوامل روانشناسی اجتماعی تاکید می کند.جغرافیای انتقادی، با تاثیر پذیری از نظریه انتقادی،‌ تخریب محیط طبیعی و زندگی پر درد و رنج انسانی را حاصل سرمایه داری مدرن و گردش مداری سرمایه تمی داند که با سلطه تکنولوژی،‌راه تاراج بی امان طبیعت و منابع طبیعی را در پیش گرفته است. از دیدگاه جغرافیای انتقادی،‌استثمار طبیعت،‌زمینه استثما...

از اواخر دهه‎ی 1990 نسل جدیدی از نظریه‎ها با نام جغرافیای سیاسی پست‎مدرن و ژئوپلیتیک انتقادی در جغرافیای سیاسی پدیدار شدند که به تعبیر ریچارد مویر، درک آنها در تمایز با نظریه‎های کلاسیک این رشته، مستلزم فهم تحوّلات فکری ـ فلسفی اواخر قرن بیستم است. بنیادهای روش‎شناسی و شناخت‎شناسی نظریه‎های جغرافیای سیاسی پست‎مدرن و ژئوپلیتیک انتقادی را می‎‎توان در پنج تحوّل فکری ـ فلسفی اواخر قرن بیستم؛ یعنی ساخ...

ظهور علوم میان رشته ای و تخصص طلبی بعد از تحولات علمی در قرن 19 محصول شرایط تاریخی بود. فقدان نظریه های عام و فراگیر، زمینه ساز تجزیه علوم اجتماعی و به تبع آن جغرافیا گردید. علم جغرافیا نیز در گذر زمان به دو رشته جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی تقسیم شد. هرکدام از این رشته ها از علوم مشابه و همجوار به منظور غنی سازی مبانی نظری و توسعه قلمرو مطالعاتی خود استفاده کردند. جغرافیای انسانی در قرن نو...

از اواخر دهه‎ی 1990 نسل جدیدی از نظریه‎ها با نام جغرافیای سیاسی پست‎مدرن و ژئوپلیتیک انتقادی در جغرافیای سیاسی پدیدار شدند که به تعبیر ریچارد مویر، درک آنها در تمایز با نظریه‎های کلاسیک این رشته، مستلزم فهم تحوّلات فکری ـ فلسفی اواخر قرن بیستم است. بنیادهای روش‎شناسی و شناخت‎شناسی نظریه‎های جغرافیای سیاسی پست‎مدرن و ژئوپلیتیک انتقادی را می‎‎توان در پنج تحوّل فکری ـ فلسفی اواخر قرن بیستم؛ یعنی ساخ...

بسیاری از مسائل مهم جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، اساساً روش شناسان هاند. موضوعات رو ششناختی در ابتدا در دهه 50 و 60 با تحول رفتارگرایی در علوم سیاسی و روابط بی نالملل، به جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک نیز وارد شد و بسیاری از پژوهشگران جغرافیای سیاسی و ژئوپ لیتیک، تلاش کردند تا روش های علمی را در جغرافیای سیاسی به کار بگیرند . این امر واکنش مدافعان رهیاف ت های سنتی یا کلاسیک را موجب شد . در نتیجه...

کانت با اطلاق صفت «پراگماتیکی» بر انسان­شناسی خود، موضع انتقادی خود را نسبت به انسان­شناسی سنتی، جغرافیای طبیعی، روان­شناسی تجربی، و انسان­شناسی فیزیولوژیکی اعلام می­دارد. او با این کار، انسان را نه به عنوان ذات، جوهر، شیء، و نفس، بلکه بر اساس سه سطح عمل او(سطح تکنیکی، سطح پراگماتیکی، و سطح اخلاقی) مورد مطالعه قرار می­دهد. هدف این مقاله این است که با بررسی ریشه، معنا و مفاد انسان­شناسی کانت، به...

ظهور علوم میان‌رشته‌ای و تخصص‌طلبی بعد از تحولات علمی در قرن 19 محصول شرایط تاریخی بود. فقدان نظریه‌های ‌عام و فراگیر، زمینه‌ساز تجزیه علوم اجتماعی و به تبع آن جغرافیا گردید. علم جغرافیا نیز در گذر زمان به دو رشته جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی تقسیم شد. هرکدام از این رشته‌ها از علوم مشابه و همجوار به منظور غنی‌سازی مبانی نظری و توسعه قلمرو مطالعاتی خود استفاده کردند. جغرافیای انسانی در قرن ن...

بسیاری از مسائل مهم جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، اساساً روش شناسان هاند. موضوعات رو ششناختی در ابتدا در دهه 50 و 60 با تحول رفتارگرایی در علوم سیاسی و روابط بی نالملل، به جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک نیز وارد شد و بسیاری از پژوهشگران جغرافیای سیاسی و ژئوپ لیتیک، تلاش کردند تا روش های علمی را در جغرافیای سیاسی به کار بگیرند . این امر واکنش مدافعان رهیاف ت های سنتی یا کلاسیک را موجب شد . در نتیجه...

   کانت با اطلاق صفت «پراگماتیکی» بر انسان­شناسی خود، موضع انتقادی خود را نسبت به انسان­شناسی سنتی، جغرافیای طبیعی، روان­شناسی تجربی، و انسان­شناسی فیزیولوژیکی اعلام می­دارد. او با این کار، انسان را نه به عنوان ذات، جوهر، شیء، و نفس، بلکه بر اساس سه سطح عمل او(سطح تکنیکی، سطح پراگماتیکی، و سطح اخلاقی) مورد مطالعه قرار می­دهد. هدف این مقاله این است که با بررسی ریشه، معنا و مفاد انسان­شناسی کانت،...